اینک آنچه اندکی توضیح بیشتر می طلبد، آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی و هدفهای آن در ایران است. انقلاب اسلامی در ایران، زمینه ساز تحولاتی بزرگ در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بود. اما نهادینه کردن تحولات آغازین، نیازمند آن است که برنامه ها، اصول و قواعد عمل بر اساس مبانی اعتقادی آن تحولات تدوین شود. برای این کار، در آموزش و پرورش هنوز جای تأمل بیشتری باقی است؛ زیرا برنامه‌ها، اصول و قواعد آموزش و پرورش که به تصویب رسیده و برای عمل ابلاغ شده اند، با مبانی مذکور تطابق و هماهنگی کامل ندارند.
 
بررسی طرح مصوب تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش (در سال ۱۳۶۹) در بخش اهداف و اهداف پرورشی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران (مصوب شورای تغییر بنیادی نظام در سال ۱۳۷۲) نشان آن است که هدف های تدوین شده برای مقاطع گوناگون تحصیلی، به خصوص اهداف اعتقادی و اخلاقی، در سنجش با آنچه قبل از انقلاب موردنظر بوده، جهش های اساسی داشته، اما هنوز با طرح مطلوب فاصله زیادی دارد. در این زمینه، می توان به نکات ذیل اشاره کرد :
 
1. هدف‌های کلی متوسط باید در طول هدف غایی قرار گیرد و هدفهای جزئی قریب نیز در طول هدف های متوسط. در نتیجه، همه آنها با هم هرمی را تشکیل دهند که هدف غایی در رأس آن قرار گرفته و دیگر اهداف، همه چشم به سوی نقطه اوج داشته باشند. بدین سان، در هرم اهداف، همه هدف ها رنگ نقطه اوج به خود می گیرند و هدفهای پایینی، حضور هدف بالایی و در نتیجه، حضور نقطه اوج را در خود احساس می کنند. با این نگاه، در هدفهای اعتقادی و اخلاقی مصوب برای نظام آموزش و پرورش، با آنکه تقویت ایمان و مبانی اعتقادی و پرورش روحیه مبارزه با شرک و کفر و نفاق و همه مظاهر آن مطرح می شود، اما اولا، تأکیدی بر هدف متعالی توحید نشده است؛ ثانیا، در تجزیه همین هدف مطرح شده به هدفهای جزئی تر، برای مقاطع مختلف تحصیلی نیز ترتب منطقی و سیر اهداف از بالا به پایین رعایت نشده است؛ ثالثا نسبت و رابطه اهداف اخلاقی، علمی - آموزشی، فرهنگی - هنری، اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و زیستی با هدف غایی روشن نیست و جایگاه این اهداف در هرم بالارونده به سوی نقطه اوج معین نشده است. در نظام آموزش و پرورش، مجریان، معلمان، استادان، دانش آموزان و دانشجویان همه باید به روشنی بدانند که - مثلا - هدفهای زیستی یا اقتصادی یا علمی مطرح شده چه نسبتی با هدف غایی - مثلا توحید - دارند. دست کم برنامه ریزان باید این نکته را بدانند و برنامه خود را در چارچوب هرم یادشده طراحی کنند. در این صورت، دست کم در مقام نظر، شاکله برنامه شکل منطقی خواهد داشت تا مجریان بتوانند این حکمت و استحکام نظری را در عمل نیز تحقق بخشند؛
 
٢. اینکه برنامه ریزان و مجریان بپندارند آنچه در زمینه هدف غایی و برنامه‌های لازم برای رسیدن به آن طراحی شده بهترین است و در مقام نظر، به صورت کمال مطلوب ما تهیه شده، از بی توجهی به نقص های موجود سرچشمه می گیرد؛ زیرا آنچه تاکنون پس از تلاش های زیاد و با ارزش به دست آمده است، در محصول نهایی تفاوت چندانی با محصول پایانی آموزش و پرورش غرب نخواهد داشت. در طول دوره ها و مقاطع تحصیلی آموزش و پرورش و نیز در همه مراحل آموزش عالی در دانشگاه های ایران، بیشترین سهم و بالاترین تأکید، هم در برنامه و هم در عمل، بر همان علومی است که در مورد آموزش و پرورش غرب از آن یاد شد؛ دانش هایی که صاحبان آن در فرهنگ واژگان دینی رو به پایین دارند و به زمین می نگرند نه به آسمان: إن الذین لا یرجون لقاءنا ورضوا بالحیاة الدنیا واطمأنوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون؛ «به حیات زمینی دل خوش کرده و به آن آرام گرفته اند و از آیه های خداوند غافل اند».
 
در توضیح این نکته لازم است بدانیم که در هفته، از مجموع ۳۰ ساعت درس در مقاطع گوناگون آموزشی مدارس، فقط 4 یا 5 ساعت به دروسی تحت عنوان دینی، قرآن و پرورشی اختصاص دارد که در آن هم اگر معلم درباره توحید سخنی بگوید، بسیار اندک است و عموما با توجه به روشهای تعلیم و تربیت، جو حاکم و تأکید بیشتر بر دروس دیگر و جز آن، با روحیه سرد و بی اعتنایی دانش آموزان مواجه می شود. در دیگر ساعات هفته (یعنی حدود ۸۶٪ زمان تحصیل ) کاروان آموزش و پرورش با بار سنگین دانش های جدید در حرکت است، در حالی که نه مجریان، نه معلمان و نه دانش آموزان، ارتباط دانش‌هایی مانند هندسه، جبر، فیزیک، شیمی، زبان خارجه و مانند آن را با هدف غایی نمی دانند و اگر ارتباط وثیقی باشد و برخی از آنها هم بدانند، از آن غافل اند.
 
مقصود آن نیست که همه ساعات هفته با درس های تعلیمات دینی، قرائت و ترجمه قرآن و کلاس های پرورشی پر شود و نیز مراد آن نیست که این دروس از برنامه ها حذف گردد، بلکه غرض، بیان جهت گیری کلی آموزش و پرورش است و اینکه قطاری را که به سوی مقاصدی همچون رفاه، آسایش، درآمد شخصی بیشتر، مصرف بی حد و بهرهداری خودکامانه و بی کرانه از طبیعت در حرکت است، نمی توان با بستن یک یا دو واگن ناهمخوان به انتهای آن در مسیری کاملا متفاوت که البته با رفاه نسبی نیز سازگار است - به حرکت درآورد.
 
توجه به سامان دادن امور دنیا، یکسره نفی کردنی نیست؛ زیرا دنیا در فرهنگ دینی، گذرگاه آخرت است و در گذرگاه بی سامان، ممکن است عموم مردم متوسط از پا در آیند. از این رو، آنچه بر اساس آموزه‌های پیامبران مردود است، یکسره چشم دوختن به دنیا، غرق شدن در آن و آن را نهایی ترین هدف تلقی کردن است؛ همان روندی که بیان آن درباره تعلیم و تربیت غرب گذشت و در ایران نیز نفوذ و تأثیرات فراوان داشته است. اگر دانش‌های جدید همچون وسیله تلقی شوند و برای برآوردن نیازهای ضروری فرد در جامعه، آن هم البته با توجه همیشگی به وسیله بودن آنها و سوق دادن نگاه به قله هرم هستی و نیز شناخت حضور مبدأ واحد در همه پدیده های کثیر، دیدن تصویر واحد در آیه ها و آینه های هستی، درک تجلی یک ذات در جلوه‌های گوناگون و رنگارنگ به کار گرفته شوند، آنگاه می توان اطمینان داشت که دانش دیگری زاییده خواهد شد اساسا متفاوت با دانش تجربی و دنیایی موجود.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸